بدون عنوان
سلام مامانی
چطوری کوچولوی من؟
روز جمعه رفته بودیم خونه پدربزرگت، دیروز هم مهمون داشتیم برا همین نشد بیام اینجا.
اندر احوالات خودم بگم:
صبح که از خواب بیدار شدم دیدم اصلا حالم خوب نیست. سرم سنگینه. از دانشگاه هم زنگ زدن اخه قرار بود نمره یه دانشجو رو براشون فکس کنم مامانت هم تنبلی کرده نفرستاده اونا هم زنگ زدن. منم جواب ندادم خوب حالم خوب نبود. الانم نمیتونم سرمو نگه دارم.
به پدرت هم زنگ زدم که بگم حالم خوب نیست مدام با هام تماس بگیره که اونم جواب نداد احتمالا سرش شلوغه. بیکار شه زنگ میزنه.
راستی قرار بود امروز برم دکتر ولی مطمئنم اگه با این حالم برم بیرون پس میوفتم مثل سری قبل تازه سری قبل حالم خوب بود رفتم بیرون گرمم که شد حالم بد شد.
مامان جون تنهایی خیلی بده امیدوارم هیچوقت تنها نمونی. البته اینو بگم من تنهایی رو با معاشرت به معاشرت با بعضیا ترجیح میدم.
مامان جون من برم استراحت.
منتظرتم.